X
تبلیغات
آرشیو دی ماه 90 - سجاده ای پر از یاس آرشیو دی ماه 90 - سجاده ای پر از یاس
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
امروز : جمعه 103 اردیبهشت 7 ، 1:28 صبح
[ و در دعا هنگام باران خواستن گفت : ] خدایا ما را سیراب ساز به ابرهاى رام به فرمان ، نه ابرهاى سرکش خروشان [ و این از گفتار فصیح عجیب است ، چه او ابرهاى با رعد و برق همراه با بادها و آذرخشها را به شتران سرسخت همانند فرموده است ، که بار از پشت بیفکنند و در سوارى دادن سرکشى کنند ، و ابرهاى تهى از رعد و برق ترسناک را به شتران رام تشبیه کرده است که شیرشان را به آرامى مى‏دوشند و به آسانى بر پشتشان نشینند . ] [نهج البلاغه]
سیدم! سرورم! ای کاش من فدائی تومی بودم،

آزارهائی که بر جسم امام وارد آمد و بی حرمتی هائی که درباره او و اهل بیت اوانجام گرفت، و غم و اندوهی که جان و دل زنان و فرزندان او را سوزاند، کدام دل را نمی لرزاند؟ کدام جان را نمی سوزاند؟ و کدام اشک را نمی جوشاند؟ از اینجاست که دوستداران و شیعیان آن بزرگ را می سزد، که در روزهای شهادت او، از روی همدردی با اهل بیت غم واندوهی در خور این مصیبت سنگین از خود نشان دهند، آنان را می سزد که در چنان اندوه و سوگی فرو روند که گویا این فاجعه برای خود آنان یا برای عزیزان آنان رخ داده است، مگر نه اینکه به فرموده پیامبر بزرگوار(صلی الله علیه و اله و سلم) او بر ما از خود ما سزاوارتر است؟ مگر نه اینکه آن بزرگوار این همه مصیبت و آزار را برای ما پذیرفت؟خویش را قربانی دین و فدائی امت ساخت*، به یتیم شدن دلبندان و عزیزان خود و اسارت دختران و زنان خود و شهادت خویشان و یاران خود رضا داد، تا ما را در دنیا از ضلالت و کژراهی و در آخرت از عذاب الهی برهاند؟ او آن تشنگی عظیم را پذیرا شد تا ما شیعیان او به تشنگی قیامت گرفتار نیائیم و از شراب شیرین بهشت محروم نمانیم. او این همه بلا و مصیبت را پذیرفت تا شریعت زنده بماند و امت به ضلالت نیفتد. بنابر این ما که خود را امت او و شیعه او می پنداریم، به حکم قانون "چه خوش بی مهربونی هر دو سر بی" باید آن همه ایثار و فداکاری او را پاس بداریم. آیا قانون عشق و وفا و حقوق دوستی و صفا جز این است که ما نیز هر چه میتوانیم در راه او و برای او ایثار و فداکاری کنیم؟ اگر چه ما هر گز نمی توانیم حقی را که او بر ما دارد به درستی بگزاریم حتی اگر خویش را فدائی و قربانی او سازیم زیرا نفس قدسی آن عزیز خدا کجا و نفوس کوچک مایه و آلوده ما کجا؟ مگر نه اینکه نفس شریف آن بزرگ به منزله نفس قدسی حضرت رسول (صلی الله علیه و اله و سلم ) است؟
بنابر این ما چگونه میتوانیم حقی را که او برما دارد به درستی بگزاریم؟ جز اینکه بزرگواریهای او را به یاد آوریم و مصیبت و بلاهائی را که برای ما پذیرفته پیش چشم آوریم و از روی اخلاص وصفا بگوئیم:
سیدم! سرورم! ای کاش من فدائی تومی بودم، ای کاش که آن همه مصیبت و بلائی که تو دیدی من می دیدم، ای کاش فرزندان و عزیزان من به جای فرزندان و عزیزان تو شهید می شدند، ای کاش به جای جگر تو جگر من از تشنگی می تفتید، ای کاش آنهمه زخم و ضربه هائی که بر بدن تو وارد آمد ، بر بدن من وارد می آمد، ای کاش تیری که سینه شما را شکافت و جان شمارا گرفت،سینه من را می شکافت و جان مرا می گرفت،ای کاش زنان و دختران من به اسارت می رفتند و در کوی و بازار برده وار گردانده می شدند، اما بر زنان و دختران شما آن همه بی حرمتی نمی رفت . ای کاش می شد تا ما بلا گردان شما می شدیم.......
( برگزیده از کتاب سلوک عارفان، ایت الله ملکی تبریزی)





کلمات کلیدی :
گزارش کتیبه چهل تکه اربعین 1433


بسم الله الرحمن الرحیم
در مورد کارهای گرافیکی گروه
علی الخصوص طرح چهل تکه اربعین باید نکاتی را گفت
اول اینکه:سفارش خداوند به گرد هم آمدن و گروه شدن یا معنای نزدیک تر جماعت شدن بود که باعث
شد اینچین ایده هایی اجرایی شود .


دوم اینکه مشورت کردن در این نوع حرکت ها باعث پیشرفت هر عضو ومتعاقبا پیشرفت کل گروه و در نهایت به ثمر
رسیدن نتیجه بسیار زیباییست.
بین جامعه گرافیست مشهور است که در مناسبتهای مختلف مذهبی یا ملیتی ،
هر گرافیست طرحی و اثری طراحی میکند.
و در اینترنت به صورتهای مختلف پخش میشود
یا درقالب پست یک وبلاگ یا سایت شخصی یک گرافیست
یا از طریق ایمیل ودر نهایت از طریق فوروم یا انجمن های مختلف،
ادامه مطلب...



کلمات کلیدی :
متن حماسه حسینی از زبان رقیه خاتون به زیان اردو

گزارش نصب این نوشته بر روی کتیبه چهل نکه اربعین 1433

حماسه حسینی از زبان رقیه خاتون  

جس وقت یزید کا دربار ختم ہوا اور قیدی بھیجے گئے تو اس کی محل سرا کے پاس ایک خرابہ تھا، ٹوٹا ہوا مکان تھا اس کا حکم یہ تھا کہ یہ قیدی وہاں بھیج دئیے جائیں? آج بھی وہاں آثار نظر آرہے ہیں کہ کہاں محل سرائے یزید تھی? دنیا مٹ گئی، یزید مٹ گیا لیکن اس بچی کی قبر آج بھی باقی ہے?
جب قیدی اس خرابے میں داخل کئے گئے اور دروازہ بند کردیا گیا تو دن میں اتنا اندھیرا ہوگیا کہ ایک کو دوسرا دیکھ نہیں سکتا تھا?

تمام قیدی گھبرا گئے? جنابِ سکینہ کچھ زیادہ گھبرا گئیں اور بار بار کہتی تھیں: پھوپھی جان! ہم کہاں آگئے؟ ہم یہاں کیسے زندگی گزاریں گے؟ پھوپھی! میرے بابا کب آئیں گے؟
ادامه مطلب...



کلمات کلیدی :

چه صبور و با وقار

زینب استوار ترین ستون خیمه گاه عاشورا
 یک گنجینه بازمانده از قافله شهدا  و بازگشته از سفری سخت و دشوار

و چه ستودنی  است بانوی اسلام.
عاشورا و نگاه زینب (ما رایت الا جمیلا





کلمات کلیدی :
به شوق زیارت

سلام بر حسین و اربعینش، سلام برزائرانش

سلام بر اندوه های دل آنان که به سوغات بر مزار کشتگان عشق بردند و به مویه نشستند.

به شوق زیارت صحن و سرای جان فزایت
اربعین ات را به سوگ می نشینیم، یا حسین!





کلمات کلیدی :
از فراز تل به خود می نگریستم

از فراز تل به خود می نگرم ناگهان از دور دست صدای زمزمه ای مرا از خود بیخود کرد

از شام غریبان ولایت از دور دست انتهای حضور یک موج پر خروش؛
 دل شب زدگان بستر ظلم و فساد را به لرزه می اندازد





کلمات کلیدی :
حالامنم شبیه مادرت شدم پاشو نگاه کن

این روزهای آخر پیر و خمیده ام کرد ای هستی زینب،دوریت شهیدم کرد،با دست های بسته از کربلا رفتم،پاشو بپرس از من بی تو کجا رفتم،یادته او لحظه آخر که برات می خوندم ،کجا میخواهی بری،چرا منو نمی بری حسین ،این دم آخری، چقدر،شبیه مادری،حالا منم شبیه مادرت شدم پاشو نگاه کن،منم مثل بقیه پرپرت شدم پاشو نگاه کن،عزادار سه ساله دخترت  پاشو نگاه کن،من موندم و گریه ،من موندم ناله؛دوریت برای من ؛انگار چهل ساله،وقتی با سر نیزه ،دشمن منو می برده،دیدم روی نیزه ،لبهات تکون میخوند،روی نیزه تا میدیدم بازه چشات می خوندم ؛ قرار منون چی شد؟ که بی قرار هم باشیم حسین،هر چی که پیش آمد باید ، کنار هم باشیم،حسین،به زیر تازیونه ها، پرم شکست پاشو نگاه کن،کنار نیزه و سرت ، سرم شکست ،پاشو نگاه کن،حالا منم شبیه مادرت شدم پاشو نگاه کن،منم مثه بقیه پرپرت شدم پاشو نگاه کن،منم مثل بقیه پرپرت شدم،پاشو نگاه کن،عرادار دخترت شدم،پاشو نگاه کن،ادته او لحظه آخر که برات می خوندم ،کجا میخواهی بری،چرا منو نمی بری حسین ،این دم آخری، چقدر،شبیه مادریٍ،اینقدر دلم خونه که گفتنش سخته،روزهایی رو دیدم که دیدنش سخته،یک شب تو آتیش خولی ، سرت جا مونده،یک روز تو ویرونه یک دخترت جا موند،یادته اون روز که من از مرکبت جا موندم،آهسته تر برو ،بزار منم،یاهات بیام، حسین ،دیگه نمیکشه پاهام، که پا به پات بیام،حالا پاهام با دیدنت چون گرفت پاشو نگاه کن، به احترامت آسمون بارون گرفت پاشو نگاه کن،کرب و بلا دوباره بوی خون  گرفت پاشو نگاه کن،حالامنم شبیه مادرت شدم پاشو نگاه کن، منم مثل بقیه پر پرت شدم پاشو نگاه کن، چنگیدم به نفس های آتشینم ، بعد از تو سالار نیزه نشینم





کلمات کلیدی :
   1   2   3      >