شن بود و باد، قافله بود و غبار بود آن سوی دشت، حادثه، چشمانتظار بود
فرصت نداشت جامة نیلی به تن کند
خورشید، سر برهنه، لب کوهسار بود
گویی به پیشواز نزول فرشتهها
صحرا پر از ستارة دنبالهدار بود
میسوخت در کویر، عطشناک و روزهدار
نخلی که از رسول خدا، یادگار بود
نخلی که از میان هزاران هزار فصل
شیواترین مقدمة نوبهار بود
شن بود و باد، نخلِ شقایقتبار عشق
تندیسِ واژگون شدهای در غبار بود
میآمد از غبار، غمآلود و شرمسار
آشفته یال، و شیههزن و بیقرار بود
بیرون دویده دختر زهرا ز خمیهها
برگشته بود اسب، ولی بیسوار بود
سعید بیابانکی کلمات کلیدی : |
دارد زمان آمدنت دیر میشود
دارد سکوت دشت نفسگیر میشود سقا رجز بخوان که نلرزد دل حرم دارد صدای هلهله تکثیر میشود یک سو فتاد مشک و به یک سو دو دست تو دارد وفا به مهلکه تعبیر میشود برخیز عمو اگر تو نباشی کنار ما هر ناکسی به غارتمان شیر میشود گویا نصیب قافله دیگر اسارت است ورنه نگاه عمه چه تعبیر میشود؟ بعد از تو زندگی همه اندوه و حسرت است بی تو صدای آب چه دلگیر میشود بابا شکسته شد کمرش پیش پیکرت روزش بدون روی تو شبگیر میشود میدانم از چه بود که نیزه نشین شدی با رسم کوفیان ز تو تقدیر میشود راه دراز شام و تماشای روی تو وای از دل رقیه به ره پیر میشود (محمد رضا سرشار) ![]() کلمات کلیدی : |
بخوان به گوش سحرها اذان علی اکبر تکان نخور که نپاشد جهـــان علی اکبر ------ دوباره داغ پیمبر تحملش سخت است نـرو جوانی حیـــــدر بمـــــان علی اکبر به دست غصه نده چشـم دخترانم را تمــام دلـخوشی کــــــاروان علی اکبر ببین که تیر فراغت نشسته بر جـگرم ببین قدم زغمت شد کمان علی اکبر عصای پیری بابا مقابلم نشکن توان بده به من ناتوان علی اکبر کنار جسم تو رسم جهان عوض شده است نــشستـه پیـــــر کــــنــار جـــــوان علی اکبر مسیح زندگی ام روی خاک افتاده ست عجیب نیست شدم نیمه جان علی اکبر بریــده گریـــه امـان مرا کنار تنت میان هلهله ها الامان علی اکبر اگـــر چه پهلوی تو یـــــــــاد مادرم افتادم شکسته کوفه سرت را چنان علی...اکبر
کلمات کلیدی : |
1-قال الصادق علیه السلام : ولقد شققن الجیوب و لطمن الخدود الفاطمیات علی الحسین بن علی علیه السلام و علی مثله تلطم الخدود وتشق الجیوب.امام صادق علیه السلام میفرمایند:همانا گریبان دریدند وبر گونه ها لطمه زدند فاطمیات(دختران زهرا علیها السلام)بر حسین بن علی علیه السلام وبر مثل چنین بزرگمردی باید لطمه زد و گریبان درید. (تهذیب الاحکام جلد 8 صفحه 325 و بحار الانوار ج82 ص 106 و عوالی اللالی ج3 ص 409) 1_ فى زیارة الناحیة:فَلَمَّا رَأَیْنَ النِّسَاءُ جَوَادَکَ مَخْزِیّاً وَ أَبْصَرْنَ سَرْجَکَ مَلْوِیّاً بَرَزْنَ مِنَ الْخُدُورِ لِلشُّعُورِ نَاشِرَاتٍ وَ لِلْخُدُودِ لَاطِمَاتٍ وَ لِلْوُجُوهِ سَافِرَاتٍ وَ بِالْعَوِیلِ دَاعِیَات زیارت ناحیه مقدسه از لسان مبارک امام زمان (عج) دلیل بر جواز لطمه زدن علاوه بر حدیث بالا فرموده حضرت بقیه الله (عج) است که در زیارت معروفه از حال زن های معظمات فاطمیات و مجللات علویات حکایتی فرموده : ((لاطمات الوجوه)) بحار الانوار ج101 ص 322 و نیز در همان زیارت فرمودند: (( و اقیمت لک الماتم فی علیین و لطمت علیک الحور عین)) بحار الانوار ج 98 ص 322 و مورد تایید است فرمایش جناب سکینه خاتون(س)،خواب خود را که دیده بود و آن را برای یزید پلید نقل نمود . از جمله آن حکایت لطمه زدن حضرت زهرا (سلام علیها) بوده که : ((فلطمت علی وجهها و نادت وا ولداه )) لهوف ص198 بحار الانوار ج 45 ص 147 قالَ رَسُولُ اللَّهِصلى الله وعلیه وآله یا فاطِمَةُ! کُلُّ عَیْنٍ باکِیَةٌ یَوْمَ الْقِیامَةِ إِلّا عَیْنٌ بَکَتْ عَلى مُصابِ الْحُسَیْنِ فَإِنَّها ضاحِکَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ بِنَعیمِ الْجَنَّةِ؛ پیامبر اکرمصلى الله وعلیه وآله فرمود: فاطمه جان! روز قیامت هر چشمى گریان است، مگر چشمى که در مصیبت و عزاى حسین گریسته باشد، که آن چشم در قیامت خندان است و به نعمتهاى بهشتى مژده داده مىشود«. {P . بحارالانوار، ج 44، ص 293? P} قالَ الرِّضاعلیهالسلام: یا ابْنَ شَبیب! إِنْ کُنْتَ باکِیاً لِشَىْءٍ فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِىّ بْنِ اَبِى طالِبٍعلیهالسلام فَإنَّهُ ذُبِحَ کَما یُذْبَحُ الْکَبْشُ؛ امام رضاعلیهالسلام به »ریّان بن شبیب« فرمود: اى پسر شبیب! اگر بر چیزى گریه مىکنى، بر حسین بن على بن ابى طالبعلیهماالسلام گریه کن، چرا که او را مانند گوسفند سر بریدند«. {P . بحارالانوار، ج 44، ص 286? P} قالَ الرِّضاعلیهالسلام: یَابْنَ شَبیبِ! إِنْ بَکِیَت عَلَى الْحُسَیْنِعلیهالسلام حَتّى تَصِیرَ دُمُوعُکَ عَلى خَدَّیْکَ غَفَرَ اللَّهُ لَکَ کُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتَهُ صَغِیراً کانَ أَوْ کَبِیراً قَلِیلاً کانَ أَوْ کَثِیراً؛ امام رضاعلیهالسلام فرمود: اى پسر شبیب! اگر بر حسینعلیهالسلام، آن قدر گریه کنى که اشکهایت بر چهرهات جارى شود، خداوند همه گناهانت را که مرتکب شدهاى مىآمرزد، کوچک باشد یا بزرگ، کم باشد یا زیاد«. {P . امالى صدوق، ص 112? P} ادامه مطلب... |
امام صادق(ع) فرمود: آههای سوزان و اندوهناک برای مظلومیت ما «تسبیح»، اندوه برای امر ما «عبادت» و پوشاندن اسرار ما از بیگانگان «جهاد در راه خدا» است، همچنین فرمود: واجب است که این حدیث با آب طلا نوشته شود. به گزارش فارس، همزمان با فرارسیدن محرم الحرام و ایام شهادت اباعبدالله الحسین علیهالسلام، همه جا غرق در ماتم و عزای حسینی شده است از این رو هر فردی سعی میکند تا حداقل لحظاتی را به عزاداری برای مولایش حسین بن علی(ع) بپردازد.
کتاب «طوبای کربلا» شامل سخنان عارف و سالک طریق الهی، میرزا اسماعیل دولابی درخصوص عنایات امام حسین(ع) به اولیای خداست. یکی از مباحث این کتاب به بیان ثواب روضه و گریه بر امام حسین(ع) پرداخته است که ما آن را برای عاشقان این امام همام بیان میکنیم.
روایات مختلفی درباره ثواب روضه و گریه بر امام حسین(ع) وجود دارد که به اختصار در ادامه میآید:
الف ـ شیخ جلیل، ابن قولویه قمی از ابن خارجه روایت کرده است: روزی خدمت امام صادق(ع) بودیم، از حضرت امام حسین(ع) یاد کردیم، امام صادق(ع) بسیار گریست، آن گاه فرمود: امام حسین(ع) فرمودند: من کشته گریه و زاری هستم، هیچ مؤمنی مرا یاد نمیکند مگر آنکه گریان میشود.
* گریاندن و اشک ریختن در سوگ امام حسین(ع) موجب بهشتی شدن افراد میشود
ب ـ شیخ طوسی و شیخ مفید از ابان بنتغلب روایت کردهاند که امام صادق(ع) فرمود: آههای سوزان و اندوهناک برای مظلومیت ما «تسبیح»، اندوه برای امر ما «عبادت» و پوشاندن اسرار ما از بیگانگان «جهاد در راه خدا» است، همچنین فرمود: واجب است که این حدیث با آب طلا نوشته شود.
|
فریاد وامحمدا، حسین رسید به کربلا
صدای زنگوله ها و هجمه ی بادها، و سکوتی محض، و کاروانی تحت تاثیر گرمای دشت، آرام و خرامان، از خود جای پایی به وسعت تاریخ به جای می گذاشت. کودکی در میان آغوش ، و دخترکی خسته از شیرین زبانی و بازیگوشی در کجاوه ای طرف دیگر همان تاریخ، روی زانوی عمه ای خوابش برده است. و علمی که گویی سر آرام گرفتن و خفتن ندارد؛ و مردی با این همه اهل و عیال و نزدیکان. آنچه مشخص است، این کاروان بوی خون می دهد! و نغمه استرجاع و صدایی آرام و خواهر نشو، چنین می گوید: این کاروان می رود و اجل از پی اوست! همه چیز همان جا تمام می شود، وقتی اکبرش به او می گوید: اولسنا بالحق؟ (ما بر حقیم؟) و او پاسخ آری اش را چنین پاسخ بگیرد که: پس باکی نیست! راه او خون می طلبد، مرد کیست؟! ![]() کلمات کلیدی : |